اسامی پسرانه که با م شروع میشوند

نام های فارسی
ردیف اسم معنی
1 مهنام نشان، صورت، نشان و اثرِ ماه، دارای صورت و ظاهر ماه
2 مهزیار مازیار، به معنی زیارت کننده حضرت مهدی
3 مهزاد بزرگ زاده، شاهزاده
4 مهرشاد خورشاد - شادمهر.خورشید هدایت کننده. خورشید تابان
5 مهرسام پسر خونگرم و مهربان، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است.
6 مهرزاد زاده‌ی مهر
7 ماهور تابناک، نوعی گل، نوایی در موسیقی.پستی و بلندی، کوه پایه، تپه، تپه زار
8 ماهان نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد، نام یکی از شهرهای استان کرمان
9 مانی دیوانگی، جنون . علاقة مفرط به چیزی یا عملی، اندیشمند
10 مانا ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن
11 مازیار ماه ایزدیار، مازدیار، صاحبِ کوه ماز
12 مهرتاش به معنای هم مهر؛ با محبت و مهربان. خورشید زیبایی. معشوق زیبایی
13 مهربد محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت، شخص مهربان نگهدارنده مهر
14 مهران دارنده ی مهر، از شخصیتهای شاهنامه، ، خوش قلب
15 مهرام آن که ماه رام اوست؛ خوشبخت
16 مهراد جوانمرد مِهتر و بزرگتر
17 مهراب دارنده‌ی جلوه‌ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد.
18 میشا همیشه جوان، همیشه بهار
19 میران امیر، امیرانه، شاهانه
20 مهیار ماهیار.یار ماه , یار مهتاب. زیبا همچون ماه
21 مهیاد تداعیگر مِهتری و بزرگی؛ مِهتر و بزرگتر
22 مهرآیین دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و روش دوستی و مهربانی.
23 مهرآزاد نام یکی از اجداد رستم
24 مهداد بزرگ زاده - داده ماه. بخشنده ماه
25 مهبد کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است، مهبدیعنی فرشته ای فرستاده شده از بهشت
26 منوچهر از نژاد و پشت منوش، منوچهر شاه اساطیری ایران
27 مزدک شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی؛ از انقلابیون زمان قباد ساسانی که ادعای پیامبری کرد و به دستور انوشیروان او و پیروانش را کشتند.
28 ماهیار یکی از دو وزیر دارا و از قاتلان او، که خود او هم به فرمان اسکندر کشته شد.
29 مهدی یار یاور مهدی؛ دوستدار و محب حضرت مهدی (علیه السلام)
30 مهدیار سرزمین، کشور
 
اسامی زیبای عربی پسرانه با اول حرف م
ردیف اسم معنی
1 میثاق پیمان، عهد، قول، وعده، قرار، قرارداد
2 میثم پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛ نام یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام).
3 میعاد محل قرار ملاقات، وعده‌گاه؛ زمان قرار ملاقات، زمان وعده
4 میلاد زمان تولد؛ تولد؛ از پهلوانان ایران باستان
5 مهنّد شمشیر که از آهن هندی زده باشند. شمشیرهندیزیبارو - تکه ای از ماه، اندکی از ماه
6 مهدی هدایت شده؛ نام قائم منتظَر(علیه السلام)
7 مهاجر آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند.
8 موعود وعده داده شده یا از پیش تعیین شده
9 موحد آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست
10 منیب بازگشت کننده به سوی حق
11 منعم بخشنده، توانگر، ثروتمند، دارا، غنی
12 منصور یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق
13 منتظر آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا روی دادنِ اتفاقی است، چشم به راه
14 منال ، ملک، تمکن، تمول، ثروت، دارایی
15 ممتاز دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ عالی، خوب، مرغوب؛ مشخص، جدا، متمایز
16 مکرم گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم
17 مقصود آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد
18 ماهر آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد و آن را بخوبی انجام دهد، حاذق، چیره دست
19 ماهد گسترنده، گستراننده؛ نامی از نامهای باری تعالی.
20 مالک آن که صاحب مِلک یا املاکی است؛ آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد؛ از نامها و صفات خداوند
21 ماکان آنچه بوده. آنچه شده. شجاع
22 ماشاءالله آنچه خداوند بخواهد
23 ماجد ارجمند، بزرگوار، فخیم، گرامی، مفخم، جوانمرد
24 مؤید تأیید کننده
25 مؤمن آن که به خدا و پیغمبر ایمان دارد و اصول دینی را رعایت میکند، دیندار، متدین
26 محمّد ستوده، بسیار تحسین شده؛ آنکه خصال پسندیده‌ اش بسیار است؛ نام پیامبر اسلام حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)
27 محسن نیکوکار، احسان کننده؛ از نامها و صفات خداوند
28 محراب جایی از مسجد در سمت قبله که امام جماعت هنگام نماز خواندن در آنجا میایستد؛ عبادتگاه، قبله
29 محجوب با حجب و حیا و مؤدب؛ در حجاب شده، پوشیده، پنهان
30 محتشم دارای حشمت و شکوه، با حشمت؛ (به مجاز) بزرگ و توانگر و ثروتمند
31 محبوب آنکه یا آنچه که مورد علاقه و توجه دیگران است، دوست داشتنی، مورد محبت، (در تصوف) خداوند
32 محبت دوست داشتنِ کسی یا چیزی، مهربان بودن نسبت به کسی یا چیزی، مِهر، دوستی
33 محب الله دوستدار و دوست دارنده‌ی خدا
34 مجید دارای قدر و مرتبه‌ی عالی، گرامی؛ از نامها و صفات خداوند
35 مجیب جواب دهنده؛ پاسخگو، اجابت کننده، روا کننده حاجت؛ از نامها و صفات خداوند
36 مجدالدین سبب عزت و بزرگی دین؛ مایه‌ی شوکت و بزرگی دین
37 مُحب محبت ورزنده به کسی یا به چیزی، دوست دارنده، دوستدار
38 مجتبی برگزیده شده، انتخاب شده؛ لقب حسن ابن علی امام دوم شیعیان
39 متین باوقار، جاافتاده، سنگین، موقر، استوار، محکم، پابرجا، رزین، فرهیخته، خلیق
40 مبین روشنگر، آشکار کننده؛ آشکار، هویدا، روشن، نورانی
41 مجیر پناه دهنده، فریادرس؛ از نامها و صفات خداوند
42 مجاهد ویژگی آن که به خاطر وصول به هدفهای غیر شخصی مانند اشاعه‌ی دین و آزادی به جنگ و مبارزه میپردازد؛ (در قدیم) کوشش و جد و جهد کننده.
43 مبشر آن که خبر خوش و مژده میدهد، نوید دهنده
44 مبارک باشگون، پدرام، خجسته، خوش یمن، سعد، فرخ، فرخنده، مبروک، متبرک، مسعود، میمون، نیک پی، همایون
 
اسامی اوستایی - پهلوی پسرانه با م
ردیف اسم معنی
1 مارتیا آدمی، انسان
2 میثم  میثم از ریشه واژه اوستایی مَئیثن به معنای ماندن است و میثم یعنی آنکه می‌ماند، در فارسی میثم یعنی دونده‌ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند، کسی که با استواری گام بر می‌دارد
 
اسامی کردی پسرانه با م
ردیف اسم معنی
1 ماردین نام یکی از شهرهای کردستان ترکیه است که در دامنه‌ی جنوبی قراجه داغ واقع است
 
اسامی شیک پسرانه عبری با حرف م
ردیف اسم معنی
1 میکائیل مقرب، نام فرشته‌ی روزی‌ها
2 مهراس  نام پدر الیاس پیغمبر(علیه السلام)
3 موسی  به معنی از آب کشیده؛ موسی ابن عمران(علیه السلام) پیغمبر معروف بنی اسرائیل
 
اسامی یونانی پسرانه با م
ردیف اسم معنی
1 مانیا (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون


منبع: سایت دلگرم